میرم خونشون تیکه و کنایه میشنوم فقط قبل ازدواجم هی میگف زودتر ازدواج کن چرا ازدواج نمیکنی و فلان الانم میرم حرف بچه اس یا مثلا میگه تو برای اینا (دخترخاله هام) ملایی دیگه به اینام یاد بده چجوری شوهر کنن و این چیزا به خدا یه جوری حرف میزنه درست تیرش میره تو قلبم دفعه پیش که رفتم چنان عصبانیم کرد گفتم مواظب باش مث برادرت نشی فوت شده ولی کسی براش رحمت نمیخونه اخه همرو نیش میزنه بخدا از دستش کلافه ان همه ولی پشیمون شدم و بحثو عوض کردم و زودتر اومدم بیرون از خونشون شما بگین من چیکار کنم باهاش نمیرم ببینمشم هی میگم میمیره منو نفرین میکنه چه غلطی بکنم اخه