اصلا حس خوبی نداشتم بهش. تمام مدت خواستگاری کلا دلم می خواس بره. اصصصلا نمی تونم در جایگاه همسر آینده م تصورش کنم. شخصیت و حرف زدن و ظاهرش هم خیییلی با ملاک های من متفاوت بود. ولی مامانم همش گیر داده که شرایطش خوبه، خانواده ش خوبن و... و همش می گه نباید رد کنی 😭😭هر از چن وقت یه بار این مصبیت ها رو دارم با مامانم😢 آخه چیکار کنم؟؟ خب باید به دلم بشینه. قبول دارم یه کمی سخت پسندم و هر کسی به دلم نمی شینه ولی خب دست خودم نیست..... حاصرم مجرد بمونم ولی با یه سری از خواستگارام ازدواج نکنم... به نظرتون حق با منه یا مامانم؟؟چون خانواده و اصالت خواستگارم خیلی خوبه و شرایطشم خوبه حتما باید قبول کنم؟؟ چیکار کنم با مامانم و گیر دادناش؟؟ +
نمیدونم والا
چیه مگه شرایطش
به دلت ننشسته قبول نکن تامام
چند سالته
اینده خودت مهمتره یا رضایت غیر منطقی مادرت؟
میتونی یه مدت باهاش اشنا شی شاید واقعا خوب باشه
عزیزم چندبار صحبت کن بعد تصمیم بگیر... با یه بار دیدن ک نمیشه جواب رد داد.. برو باهاش بیرون اگه بازم به دلت نشست بهش بگو جوابت چیه..
ببین تو که سخت پسندی ایا خودت اش دهن سوزی هسی شاید دیه نهایت خواستگارات همین باشن انتظار زیادی شاید داری
ملاک هات چیه؟
حالا یکم معاشرت کن بعد تصمیم بگیر
ببین من چنتا خواستگار داشتم همه شرایطشون خوب بود ولی اصلا ب دلم نمینشستن اصلااا تا همسرمو دیدم همون لحظه اول انگار قلبمو سوراخ کرد نشست توش طوری که وقتی رفتیم باهم حرف بزنیم با کلمه کلمه حرفاش حس خوب میگرفتم ...
خیلی مهمه ک دلت به دلش بند باشه ..
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
