بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بشین باهاش حرف بزن. شوهرت از اونای که میخواد بعد بگن داداشمون یا بچمون اینکار کرد. پس خودت بگو. خودت تشکر کن خودت فلان کن کسی که بخاطر ماشین باباش موتور میفروشه ببین اگه تویچیز بخوای چکار میکنه. زبون و به مهربونی بچرخون. ازش طلب کن تا بدونه. بگو فلان دستبند میخوام فلان چیز نداریم فلان لباس تا بدونه خرج داری و پس انداز بگذاره. غیر مستقیم به مادرشوهرت بگو واسه همشون خونه ساختید چرا برای ما اینجوری میکنید. نگذار فکر کنند خنگید. البته بازم توجه به شرایط. خدا منو ببخشه. خودم میفهمم در تو واسه همسنه
به مادرشوهرت بگو اگه بچه بزرگ کردید بشینید زیر سایش نباید زنش میدادی از بس وام داریم یه بار حال پسرتون پرسیدید بگو واسه بدهی برادر شوهرم ما نباید ماشین بدیم و خودشون ماشین زیر پاشون باشه. طلا داست بده. وای دختر خدا بفریادت برسه
از من شوهرم خنگ تر تو این دنیا نیس الان بعد ده سال پشبمونیم البته الان بخاطر پسرم دیگه زیاد جان فشانی نمی کنیم در حد معمولی من سی گرم طلام رو فروختم قرض برادرشوهرم رو دادم مادرشوهرم بجای تشکر برگشت گفت منتی نیس طلاها رو از خونه بابات نیاورددی بودی طلای پسرم بود که به داداشش بخشید از اون موقع توبه کردم که زیاده روی نکنم شوهرم هم انصافا من راضی نباشم کمکی نمیکنه
پسرم امیررضا و دخترم آیسان نفسهای من و باباشون هستن خدا جونم حفظ شون کن برامون آمین
اصلا نمیخوام خونه بسازن.اینقد از شوهر من نکنن بنظرت الان بیدارش کنم بگم؟ سرم داره از فشتر میترکه
نه بابا. زبون نرم کن آخه نصف شب که حی
غ و دادم میکنه میگه دلم میخواد زمانی که خوشحاله یاسین بخون براش. نه الان. اولم با عزیزم من اینجا میبینم تو چقدر زحمت میکشی قربون دستا و چشمای خستت. زحمت همه رو گردن تو. دوست ندارم اینقدر خودتو اذیت کنی. بگو چرا خودتو بی مشکل نشون میدی که فکر کنن خوبیم و توقع نداریم. از اینا