مثلا شوهرم خیلی کار میکنه آخرش چیزی نداریم در حالی که زیاد هم خرج نمیکنیم ،خانواده شوهرم ۸ پسر دارن و پسراشون هم بیشتر بچه هاشون پسره اونوقت فقط شوهر من دو دختر پشت سرهم اصلا انگار خیلی گره تو زندگیمون پیش میاد مطمئنم شوهرم با هرکی ازدواج میکرد زندگیش بهتر بود،اصلا همون اول ازدواجمون تا خواستن بیان خواستگاری پا پدر شوهرم شکست ،بنظرتون چیکار کنم گشایشی تو زندگیم پیش بیاد
من مادر نميشوم تا فرزندم را عصاى دستم كنم...من مادر نميشوم تا پيري و كورى ام را به فرزندم تحميل كنم....من مادرنميشوم تا بهاي قطره شيرى كه به كودكم داده ام پس بگيرم....من مادر نميشوم تا فرزندو وابسته و بيمار تربيت كنم و افتخار كنم به اينكه فرزندم مرا بر همسرش ترجيح ميدهد....من مادري بيمار نيستم...من مادر ميشوم تا انسانى سالم و مستقل تربيت كنم،مادرميشوم تا انسانيت را به فرزندم بياموزم.انسانى قوى و درستكار و خوشبخت....كودكم وظيفه اي در قبال من ندارد....بلكه من مادر او هستم و موظف به خوشبخت كردن فرزندم
دختر داشتن یعنی نحوست؟؟ به نظرم نحسی توی ذهن و تفکر شماست که توی واقعیت زندگیت اثر میذاره. یکم ذهنیتت رو نسبت به کائنات تغییر بده زندگیت قشنگ میشه عزیزم