دوس پسرم سر هرچیزی سرم منت میزاره من بخاطر اون پاشدم اومدم شهر غریب زندگی میکنم نزدیک تولدم گف اره من تولدت نیستم ی روز زودتر بگیر منم گفتم روزتولدم میخام توباشی یهو گف مییمیری ی روز زودتر بگیری اه؟؟چن روز پیشم از بی توجهیاش دلم بدرداومد هرچی گفتم هرچی گریه کردم ک اگ منو نمیخای و بزورتحملم میکنی بگو و برو خودشم زد زیرگریه اومد بغلم کرد گف مگ من مهم تر ازتو چی دارم...مثلا ی چیزی برام خرید گف اره این کادوتولدت بعدچن روز بعدگف پولشو بده ک بدم ب یارو!منم دیگ گفتم توغلط بکنی برام کاری کنی دیگ بیخیال تولدم شدم ک یهو دیشب زنگ زد گف چایی بزار میام یهو با کیک و ی هدیه ی دیگ اومد اما انگار زورکی اومد هعی دوس داشت بره هعی میگف من برم دیگ زد تو ذوقم گفتم کیکتم ببر اما دید ناراحت شدم موند ولی هعی سرش توگوشی بود میگف برا لبت دنبال درمن میگردم تبخال زده بود ن بغلم کرد ن هیچی خیلی ساده گف تولدت مبارک و فلان..چن روز قبل البت بحثمون شد بانامردی 9شب نیومددنبالم و گف خودت برو دنبال کارات ..البت بعد فهمیدم دندون دردداشته بم نگفته خلاصه ک دیشب کوفتم شد چون دلش نمیخاس توجشنم بمونه..انگار... خلاصه من داغون شدم..البته دندون دردشو بهونه میکرد ولی بازم زورکی بود موندنش هعی میگف من برم برم..دیشب مامانش میگ شایددلش نمیخاد باهات ادامه بده ..من ک چن روز بود بش حتا زنگم نزدم چجوری یهو اومد براتولدم تازه شبش گف فردا پس فردا میبرمت بیرون..بعد شبش بهش گفتم دوس نداشتی بمونی؟چرا منو اذیت میکنی گف ی کم بزار زمان بگذره بهت زنگ میزنم میریم بیرون.انگار افسردس هیچی نمیگه میگم ولم کن اگ نمیخای من دیگ چیکارکنم برات ک نکردم ی ذرم تو تلاش کن..روانی شدم کارم گریه شده خب چرا پس گریه میکنه میگ مهم تر ازتوچی دارم اخه و فلان بعددیشب گف اره فک نکنی منته پول طوطیو خودم حساب کردم دیگ باشه کادوتولدت..اخه ینی چی داره حالم بهم میخوره ازاین وضع