به خدا اینجا میام میگم گور پدر اون چندتا اخلاق بد مادر شوهرم
اخه خوبی هاش رو اینجا میبینم
اگه زنگ بزنیم بگیم داریم میایم میریم تا با وجود مریضی بهترین غذاها رو آماده کرده
چند روز که اونجاییم همش خودش اشپزی میکنه میگم بذار من بپزم میگه نه شما اومدین اینجا باید دستپخت منو بخورین خونه خودتون خودت بپز
ولی گاهی وقتا که میبینم فرق میذاره ناراحت میشم
حالا گفته دعا کن کمرم خوب شه حامله شدی بیام همه کاراتو کنم به خدا مامان خودم اینجوری نمیکنه که این پیرزن میکنه
اسی تو هم اگه میبینی احترام میذارن برو
اگه نمیذارن کمتر برو
هیچی مهمتر از آرامش نیست