تیکر تولد ۳ سالگی دلبرم😍 لحظه دیدنت انگار که یک حادثه بود، حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت... سیب را چیدمو در دلهره ی دستانم، سیب را دید ولی دلهره را دوست نداشت... تا سه بس بود که بشمارد و در دام افتد گفت 1 گفت 2 افسوس سه را دوست نداشت... من و تو خط موازی؟ نرسیدن؟ هرگز، دلم این قاعده هندسه را دوست نداشت... درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که از همان کودکیش مدرسه را دوست نداشت 🙃
از وقتی دلمون خواست یه فرشته خدایی به دلمون بیاره.هرروز هر ثانیه رو لحظه ب لحظه انتظار کشیدم ماه اول ماه دوم ماه سوم ماه چهارم .....یه روز عقب مینداختم ذوق مرگ یه هفته قبل پریودی استرس روز شماری میکردم اما الان ریلکس ........به مرحله ای رسیدم که فقط ریلکسم خودمم همیشه میگفتم مگه میشه کسی ریلکس باشه.دقیقا 16روزه عقب انداختم بی بی چک منفی با چه ذوقی گفتم شاید بی بی منفیه برم ازمایش ... ازمایش دادم منفیه برام مهم نیست به این حرف رسیدم که خدا میگه من به موقعه نی نی تو دلت میزارم پس اگر پریود شدی گریه نکن یا اگر عقب انداختی خوشحال نباش تا من نخوام نمیشه
نکیسا فلج میشه اوا فکر کنم میخواد خودکشی کنه رستا و ناهید میرن دنبالش رابی هم میره سراغ سیاوش و فاراب از زندان ازاد میشه توران و شوهرش بهم برمیگردن و توران میره دیدن رستا تا اینجا دیدم فقط کلیپ بود