2733
2739
عنوان

ناف نوزادتان افتاد چکارش کردین

240 بازدید | 21 پست

انداختین بیرون 

نگه داشتین

جای خاصی انداختین  ؟؟؟؟؟؟

خدایا شکرت که هوامو همه جوره داشتی حتی تو بدترین شرایط و جایی که اصلا فکرش نمیکردم خدایا مراقب دخترکم باش میخوام بهترین تو اخلاق و رفتار باشه موفق و با خدا و مردم دار باشه خدایا تو تربیتش بهم کمک کن   


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

انداختم زباله

خواص سوره های قرآن رو سرچ کنید😍 اینجا ایران است رو برای تحقیر به کار نبرید💔هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعه‌ای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند. مردمی که حس می‌کنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت می‌کنند، ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، ناخودآگاه می‌خواهند که آن جامعه را نابود کنند.- مارتین لوترکینگ
حالا درست باشه يا نه ميبرمش يه دانشكاه پزشكي ميندازم

منم شنیدم میخواهی دکتر به نی نیت

خدایا شکرت که هوامو همه جوره داشتی حتی تو بدترین شرایط و جایی که اصلا فکرش نمیکردم خدایا مراقب دخترکم باش میخوام بهترین تو اخلاق و رفتار باشه موفق و با خدا و مردم دار باشه خدایا تو تربیتش بهم کمک کن   
2738
مثل فیلما ببر جایی خاک کن که میخوای بچت اونجا بره 

میخواهم رییس جمهور بشه😂 کجا ببرمش

خدایا شکرت که هوامو همه جوره داشتی حتی تو بدترین شرایط و جایی که اصلا فکرش نمیکردم خدایا مراقب دخترکم باش میخوام بهترین تو اخلاق و رفتار باشه موفق و با خدا و مردم دار باشه خدایا تو تربیتش بهم کمک کن   

سلام. چند روز بعد از تولد می افته؟ 

خدای خوبم سلام. میشه بغلم کنی? خیلی دلم گرفته. از تلاشهای بی ثمر از امیدهایی که به ناامیدی ختم میشه... چقدر تلاش کردم هر بار از خود خودت خواستم کمکم کنی با بچه ام برم کربلا... نشد من با عروسکش رفتم... به نیابت از بچه هایی که نمیدونم کی لایق داشتنشون میشم عمودهای نجف تا کربلا را رفتم... خدایا هر شب با اسباب بازی که تو حرم آقا قمر بنی هاشم بهم دادی میخوابم... خدایا من می ترسم خیلی می ترسم بغلم کن تنهام خیلی نذر کردم اما من ناامید نمیشم من از خاندان کرم ناامید نمیشم من از معدن الرساله ناامید نمیشم ازشون میخوام شفیعم نزد تو باشن... خدایا کمکم کن ناامیدی رو از همه منتظرا بگیر.جز تو کی رو دارم مگه... تو خوب خدایی هستی. خدایی که انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون. پس شاکر تو میمانم.در مورد چنین خدایی باید گفت فسبحان الذی بیده ملکوت کل شیء و الیه ترجعون. من از درگاه تو ناامید نمیشوم و گمان ندارم که بر من رحم نکنی:ما هکذا الظن بک...**خدایا هزاران هزارن... هزاران بار ازت ممنونم که دلمو شاد کردی 
سلام. چند روز بعد از تولد می افته؟ 

سلام از هفت روزی ممکنه بیفته بچه من نه روز بود افتاد

خدایا شکرت که هوامو همه جوره داشتی حتی تو بدترین شرایط و جایی که اصلا فکرش نمیکردم خدایا مراقب دخترکم باش میخوام بهترین تو اخلاق و رفتار باشه موفق و با خدا و مردم دار باشه خدایا تو تربیتش بهم کمک کن   

نگه داشتم

من یه مامان خردادی ام🤗بعد ۴ سال و کلی دعوا و دکتر باردار شدم❤اینکه بعد ۴سال بی بی چک مثبت میشه واقعا حس زیباییه😊اونقد خوشحال بودم که نفهمیدم روزام چطوری گذشت...۵هفته که سونو رفتم ساک دیده شد بدون جنین...خیلی زود بود ولی دکتر گفت پوچه‌‌😔انگار دنیا رو سرم خراب شد...بازم سونو و بازم کیسه خالی.حالم خیلی بد بود..خیلی استرس کشیدم.خیلی غصه خوردم ولی پوچ بود که بود..یه شب ساعت ده خورده ای بود...من و شوهرم خونه بودیم..دردم گرفت و خونریزی زیاد.تا ۵ صبح درد کشیدم و بچه سقط شد..اره سقط شد..تمام فکرای خوب...روزای خوب..خوشحالی ازمایش و بی بی چک مثبت دود شد رفت هوا..روزای سختی داشتم.بعد ۶ ماه دوباره باردار شدم..قبل از عید ۹۸ فهمیدم باردارم..بازم خوشحالی..بازم فکرای خوب که حالمو روز به روز خوب میکرد..توی این ۶ماهی که باردار شدم خیلی دکتر رفتم و خیلی دارو خوردم..سونوهام خوب بودن و یه بچه سالم تو شکمم بود..یه دختر دوردونه...یه روز با مامان و بابام رفتیم بازار و براش لباس خریدیم..سیسمونیم اماده بود..اسم گل دخترم سلین خانم بود..تقریبا ۵ ماهو تموم کردم و رفتم تو ۶ ماه..یه شب که سالگرد عقدمون بود با شوهرم رفتم بازار ..کلی دور زدیم و خرید کردیم..خونه که رفتیم درد زایمانم بازم ساعت ده شب شروع شد..نمیگم چیشد و چی نشد...ساعت ۲ شب خونریزی کردم و تا فردا ۳ بعداز ظهر دفعش کردم و دخترمو طبیعی بدنیا اوردم...دختر قشنگم سالم و کیسه اب بود..ولی..........................هنوزم سرقبرش نرفتم...میدونم برم دق میکنم...غمش تا ابد تو دلم میمونه.خسته و افسرده و عصبی شدم..تا مرز طلاق رفتم...دیوونه شدم...لباساش ..وسایلاش...اطاقش....من موندم و یه دنیا و یه دنیا و یه دنیا غم..ابان تولد دخترم بود..‌من ماه ابان ۹۸ فهمیدم باردارم...خدا بازم نگاهی بهم کرد..اینم بگم تو نه ماه بارداریم رفتم خونه مامانم و سرکلاژ و استراحت مطلق بودم...پسر نازم ۳ خرداد ۹۹ بدنیا اومد...الانم کنارم خوابیده...خیلی اذیت میکنه..خیلی ازش عصبی و کلافه میشم..ولی خوشحالم که مادر شدم بعد اونهمه سختی...نا امید نباشین..خدا یه روزی...یه جایی..یه دقیقه ای...یه ثانیه ای دلتونو شاد میکنه..فقط خدا❤
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

سریال قشنگ

fanoos99 | 4 ثانیه پیش

باردارم یا نه؟

khanumee | 44 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز