واقعا نمیدونم چرا اینجوریه اخه ! اون از اون دوسالگیم که با اهمیت ندادن به من باعث شد یه بند انگشتم بره لا چرخ گوشت و قط بشه 😔اینم از الان که هجده سالمه و شده مامور عذابم
همیشه تا جایی ک یادمه فقد فش داده و تحقیر کرده و مقایسه و تهمت...بخدا دیگ نمیدونم چکار کنم هر کاری بکنم ایراد میگیره ..امشبم که خونه عموم خونمون دعوت بودن از صبش بگم که با سروصداش بیدار شدم براشون صبونه درس کردم ظرفارو جم کردم شستم ناهار درس کردم سفره رو پهن کردم و.... ظهرش از خستگی خوابم برد وقتیم بیدار شدم کلی کار ریخت سرم حتی خریدای بیرون و نونوایی که باید بابام یا داداشم بگیره هم من انجام دادم وقتی مهمونا اومدن چون پزیرایی یکم اونم برای ایه ک داداشم بهمش ریخت کلی تو اشپز خونه تحقیر کردمنو که کارات به درد عمت میخوره تو رو نخواستم خدا چه بلایی سرم اورد تو رو داد بهم ... 😔😔واقعا نمیدونم چراا با من فقد تو خانواده با من اینجوریه هرکار کنم به چشش نمیاد همه جا بد منو میگه و خودشو مظلوم میکنه 😔
از همه کارا من ایراد میگیره یعنی واقعا ارزو دارم یبار پیشش بشینم بتونم بدون بحث یا دعوابی باهاش حرف بزنم 😔
ههه همه میگن تک دختری خوشبحالت ولی به چه درد من میخوره تک دختری که تو خانواده خودش غریبه باشه واقعا از این وضع خستم امشب حسابی دلم گرفت که با هر قدم که از جلوش رد شدم حرفی بارم کرد و... بعضی وقتا فک میکنم شاید مادر واقعیم نباشه ،اینایی که گفتم فقد فقد بخشی از کاراش بود
تروخدا دعا کنید برام خلاص بشم از این خونه زجر اور و خواهش میکنم خواهش میکنم شما اگه دختر دارین این تارا رو باهاش نکنید 😔😔