سلام۳۳ سالمه..سال ۹۱ رفتم سره کار
کارمند دفتر اسناد رسمی ام
محیط دفترخونه محیط خشک و رسمی هست
و بیشتر جر و بحث و دعوای مشتری ها باهم
و گاهی با ما
انقد هم باید توضیح بدی روند کار رو که زبونت مو دربیاره از بس که پیچدست
من از اون موقع که اومدم سره کار اخلاقم به مرور زمان بد شد
خشن شدم
الانم خیلی زود عصبی میشم
سره کار رئیسمون هم بداخلاقه...رفتار اون با ما باعث میشه منم رفتارم خوب نباشه با مشتریا
دیگه اصلا صبرو تحمل ندارم از این کار بدم میاد
دوس دارم برم آرایشکری شنیون یادبگیرم ..
همه میگن برو اول یادبگیر بعد بزن بیرون
ولی من دلم میخواد بزنم بیرون بعد با خیال راحت برم اموزش شنیون
اخه دوتا کار باهم سخته
این کار خیر و برکت رو از زندگیم برده
نه خواستگار دارم از اونجا نه محیطشو دوس دارم
نه میتونیم راحت بریم مرخصی
فقط حقوقش بدک نیست دوملیون.. بیمه رو هم خودش پرداخت میکنه.تایم از هشت صبح تا یک و نیم
حس میکنم از اون موقع که اومدم سره کار زندگیم متوقف شده😔راهمو اشتباه اومدم
دوس دارم نرم دیگه آزاد بشم رها
نمیدونم چه کنم😔 نظرتون چیه