سلام من ۳۲ سالمه ۶ تا خواهرو برادریم که من بچه سومم همه ازدواج کردن و چند تا بچه دارن خواهر کوچکترم بچش مدرسه میره دخترای فامیل که یه زمانی میومدن من بهشون درس یاد بدم الان بچشون مدرسه میره امروز همسایه قدیممیون رو دیدم ۱۲ سال پیش همسایه بوریم گفت چند تا بچه دهری احساس کردم مادرم خجالت کشید از وجودم یه بارم عمه بابام بعد چند سال اومد خونمون به بابام گفت چر ا شوهرش نمیدی قشنگ خجالت رو تو چهره پدرم دیدم کاش یا ازدواج کنم یا بمیرم