پسرداییم بودازبچگی دوسش داشتم تابالاخره ۱۶سالم شد بهش گفتم باتلفن خونه حرف میزدم فهمیدم رفیق داره قیدشو زدم ی روز زنگ زدم بگم دارم ازدواج میکنم ج نداد روموتور بوده دیگه خبری نشد ازش منم ازدواج کردم ب خاسته خانواده و طلاق گرفتم. تصادف کرد بعد ۶سال ک دیدمش خودش اومدسمتم دست گزاشت روقران ب پام افتادگریه زاری دیگه خیانت نمیکنم عشق بچگیم بودی ازاین حرفارفته دوراشو زده اومددوبارع سمتم ۳سال باهاش بودم الانم ۷ماهه عقدم