تو خونواده من طلاق رو بی آبرویی میدونن،اصن حرفشم نمیزنیم،ولی اگه به مجردی برمیگشتم یا ازدواج نمیکردم یا حداقل با فامیل خودم وصلت میکردم،اینا خیلی اذیتم کردن،والا اگه همون اول سم میدادن میخوردم میمردم بهتر بود تا ذره ذره جونمو بگیرن، یکی دوتا هم که نیستن، الانم بخاطر دخترم مجبورم بسوزم و بسازم.