فقط یه مادر که شرایط منو گذرونده میدونه الان چه حالیم.
من از اولی ک بچه دار شدم اونم توعقد،با جون و دل نگهش داشتم و روچشام بزرگش کردم.حالا یوقتا ادم از کوره در میره دوتا دادم میزنه اما ب جونم بسته بود
من فقط یه مشکل روحی داشتم
اونم اینکه بطور کاملا ناخواسته از شیر دهی متنفر بودم
اما شیرم خیلی چرب و خوب بود.تا ۶ماه دادم بعدش کمکیم میدادم یعنی شیر خشک.دوماه پیش کلا شیر خشک و قطع کردم و فقط با همین شیر خودم اومد جلو
الان وارد ۲۱ ماه شده
دیگه برام غیر قابل تحمل شده شیر دهی.نمیتونم تحمل کنم سراسر عذاب میکشم.و بقراگ دست خودم نیست
امشب صبر زرد گرفتم زدم یکم خورد دستشو گذاشت رو دهنش نگام کرد😔گفت اون یکیو بده.اونو دادم نوکشو با شک مزه مره کرد یکم چشید و همزمان داشت نگام میکرد😔بعد در اورد خوابید روپام دستشم گذاشت زیر سرش و ب افق خیره شد😥😥😥بمیرم براش .دید چیزی کاسب نیست.😔😔
تروخدا یچیز بگین دارم دیوونه میشم جیگرم خونه.ولی نگین الان نگیر فقط بهم عذاب وجدان ندین بخدا دیگه نمیکشم😔