شوهرم یه جا کار میکنه که کارفرماهاش از آشناهامون هستن ولی اصلا هواش رو ندارن حقوقش زیاده ولی هرماه خیلی کم بهش میدن
کارش خیلی زیاده
شنبه صبح تا ظهر کار کرده بود یکی از کارفرما زنگش زد گفت بعدازظهرم بیا
شوهرم زبون نداره فقط گفت دیگه تا کارم مشخص نشه نمیرم آخه اونجا خیلی کار میکنه اندازه چندنفر
منم عصبانی شدم زنگ زدم به کارفرما بهش گفتم یه نفر دیگه رو بیارید شوهرم گناه داره استراحت نداره اولش نخواستم با عصبانیت بگم ولی اون حق به جانب شد و منم عصبانی شدم
حالا پشیمونم زنگ زدم😔 آخه آشناهستن
از بس خودم سرزنش کردم که چرا زنگ زدم خسته شدم😢