مامان من خیلی زود رنج و حساسه اینقدری که میترسم باهاش حرف بزنم وگرنه همش باید دعوا باشه اصلا تو خونه باهاش حرف نمیزنم هر چی میگه فقط باید بگم چشم حتی اگه حرف بی منطقی هم زد حتی اگه گفت قند ترشه هم من نباید چیزی بگم وگرنه عواقب خیلی بدی پشت سر داره. الانم سر یه چیز الکی که گفت قانونه خرج دخترو باید خانواده شوهرش بده منم گفتم مامان همچین قانونی نیست خانواده پسر وظیفه ای ندارن اگرم وظیفه ای باشه بر عهده پسره نه خانوادش، همین، الانم سر این حرف دعوا راه انداخت و شروع کرد به داد و بیداد و طبق عادت هزار جور حر در اورد که تو میگی من باید خرجتو بدم و هزار تا حرف دیوه و الان نشسته گریه میکنه و بد وبیراه میگه سر ازدواج خواهرمم همین کارارو میکرد و بخاطر همین خواهرم با وجودی که 5ساله ازدواج کرده هنوز که هنوزه ازش دلخوره حالا نوبت من شده😭😭😭خواهرم خیلی دختر صبور و ارومی بود ولی با این حال از مامان دلخور شده و کینه گرفته حالا من چی بگم که یه خورده هم حساسم اخه ادم از مادرش چه توقعی داره😔بیچاره خواهرم خیلی دلم براش میسوزه مامانم وقتی با من لج میکنه به خواهرمم اصلا زنگ نمیزنه و جواب تلفن هاشو نمیده😔لطفا راهنماییم کنید من باید چیکار کنم که بهترین راه باشه