منم درخواست دادیم توافقی رفتیم پیش مشاوره شوهرم زد زیرش باز
روزگاری شهر ما ویران نبود/دین فروشی اینقدر ارزان نبود/صحبت از موسیقی عرفان بود/هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود/دختران را بی حجابی ننگ بود/رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود/دختر با حجب و حیا ، قرتی نبود/خانه فرهنگ ، کنسرتی نبود/مرجعیت مظهر تکریم بود/حکم او عالمی را تسلیم بود/یک سخن بود و هزاران مشتری/آن هم از لوث قرائت ها بری/وای که در سالهای سیاهه دوهزار/کار فرهنگی شده پخش نوار/ذهن صاف نوجوانان محل/پر شده از فیلم های مبتذل/پشت پا بر دین زدن آزادگیست/حرف حق گفتن عقب افتادگیست/آخر ای پرده نشین فاطمه/تو برس بر داد دین فاطمه/بی تو منکر ها همه معروف شد/کینه توزی با ولی مکشوف شد/در به روی رشوه گیران باز شد / دشمنی با نائبش آغاز شد/بی تو دلهامان به جان آمد بیا/کاردها بر استخوان آمد بیا...
من فقط برای ترسوندنش اقدام کردم ومیخوام تودادگاه ازش تعهدبگیرم باپیامایی که میده مشخصه دلش برام تنگ ...
ببین زندگی ما امکان اینکه ادامه پیدا کنه نیست اصلا نمیشه کلی بی حرمتی و توهین هم به همدیگه هم خانواده هامون شده و متاسفانه همسرم حاضر نیست از خانوادش دل بکنه یعنی من با یه آدم زندگی نمیکنم با یه آدم و خانوادش در حال زندگی هستم
افسردگی.همش کارم گریه بود ازی طرف خوشحال بودم که از دست اون وحشی نجات پیدا کردم ازطرف دیگه ام ناراحت حرف مردم بودم البته براخودم خیلی حرف مردم مهم نبود بیشتر دلم واسه باباو مامانم میسوخت.الان هفت سال از اون زمان میگزره هنوز دارم حرفو تهمت میشنوم متاسفانه
نه یه طرفه من برم هیچی دستمو نمیگیره خودش میگه خودم میخوام برم دادخواست بدم اون بره به نفع منه
خب سعی کن توافق کنی
روزگاری شهر ما ویران نبود/دین فروشی اینقدر ارزان نبود/صحبت از موسیقی عرفان بود/هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود/دختران را بی حجابی ننگ بود/رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود/دختر با حجب و حیا ، قرتی نبود/خانه فرهنگ ، کنسرتی نبود/مرجعیت مظهر تکریم بود/حکم او عالمی را تسلیم بود/یک سخن بود و هزاران مشتری/آن هم از لوث قرائت ها بری/وای که در سالهای سیاهه دوهزار/کار فرهنگی شده پخش نوار/ذهن صاف نوجوانان محل/پر شده از فیلم های مبتذل/پشت پا بر دین زدن آزادگیست/حرف حق گفتن عقب افتادگیست/آخر ای پرده نشین فاطمه/تو برس بر داد دین فاطمه/بی تو منکر ها همه معروف شد/کینه توزی با ولی مکشوف شد/در به روی رشوه گیران باز شد / دشمنی با نائبش آغاز شد/بی تو دلهامان به جان آمد بیا/کاردها بر استخوان آمد بیا...
تو تاپیک هام هست دیگه حرمت و احتر امی بینمون نیست حتی پیش خانواده ها هم دیگه حرمت و احترامی نداریم دست به زن دروغ ریا بیکاری خساست خیانت بد اخلاقی وابستگی شدید به خانواده بچه ننه بودن دخالت خانواده و......
روزگاری شهر ما ویران نبود/دین فروشی اینقدر ارزان نبود/صحبت از موسیقی عرفان بود/هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود/دختران را بی حجابی ننگ بود/رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود/دختر با حجب و حیا ، قرتی نبود/خانه فرهنگ ، کنسرتی نبود/مرجعیت مظهر تکریم بود/حکم او عالمی را تسلیم بود/یک سخن بود و هزاران مشتری/آن هم از لوث قرائت ها بری/وای که در سالهای سیاهه دوهزار/کار فرهنگی شده پخش نوار/ذهن صاف نوجوانان محل/پر شده از فیلم های مبتذل/پشت پا بر دین زدن آزادگیست/حرف حق گفتن عقب افتادگیست/آخر ای پرده نشین فاطمه/تو برس بر داد دین فاطمه/بی تو منکر ها همه معروف شد/کینه توزی با ولی مکشوف شد/در به روی رشوه گیران باز شد / دشمنی با نائبش آغاز شد/بی تو دلهامان به جان آمد بیا/کاردها بر استخوان آمد بیا...
نه فعلا دادخواستی ندادیم میدونی من کلی وسیله دارم و همشو با زحمت خودم خریدم یه تعداد وسیله کوچیکو اون خریده اونم توافقمون این بود که برام طلای عروسی نخره و اون وسیله هارو بخره حالا هیچی دستم نیست جز یه تعداد فاکتور نمیدونم چیزی از وسیله ها بهم میدن یا نه