بچه ها من و شوهرم خیلی باهم فرق داریم.
نمیدونم بخاطر اختلاف سنی 13 ساله مونه که همو درک نمیکنیم یا کلا از اول اشتباهی بودیم تو زندگی همدیگه
.
هیچوقت کنارهم خوش نیستیم.
وقتی باشه مدام داره غر میزنه و ایراد میگیره.
جدیدا خیلی عصبی شدم و فقط با سیگار اروم میشم.
الان یک هفتست ماموریته، خیلی ارامش دارم
.
دیشب این حرفا رو بهش گفتم.
میگه بیا خودمونو تغییر بدیم
اون انتظار داره من مثل خونوادش وسواس و بینهایت منظم باشم و در عین حال کار بیرون هم انجام بدم. اونم با دوتا بچه.
.
بهش گفتم تا بچه ها ازدواج نکنن من نمیتونم تغییر کنم.
.
اصلا دیگه دلم باهاش نیست. چون خیلی وقتا مستقیم بهش اینا رو گفته م ولی عین خیالش نیست.
.
با خواهرشم یه مشکلی دارم ک پست بعدی میذارم