2726

بنظرم اين بشر و كسايى كه چالشاشو انجام ميدن خيلى عجيب غريبن!!

يعنى كه چى توى چالش طرف عكس شوهره لختشو درحال ار..ضا شدن ميفرسته...

واقعا نرمال نيست اينا🤯🤯🤯

كارِ خدا نشد نداره😍🤲


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

منم ديروز در موردش تاپيك زدم😃

براي منم خيلي عجيبه عجيب تر ادمايي هستن ك تو چالش هاش شركت ميكنن و بدون ترس فيلم هاشونم ميفرستن 🥴🥴🥴🤭

رنج نباید تو را غمگین کند! در اینجاست که اکثر مردم اشتباه می‌کنند ! رنج قرار است ک تو را هوشیار کند به اینکه زندگی تو نیاز به تغییر دارد !چون انسان زمانی آگاه می‌شود که زخمی شود. رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند. رنج را تحمل نکن رنج را درک کن! این فرصتی است برای بیداری .بیدار که میشوی بیچارگیت تمام میشود!! (کارل گوستاو یونگ‌ )

اینستا ندارم 

از 13سالگی طلاق پدرومادرم و دچار افسردگی و بیماری دو قطبی 16 سالگی یه خودکشی ناموفق داشتم از 18سالگی دچار اسکیزوفرنی شدم،2سال بیمارستان روانی بستری شدم، 19سالگی یع تصادف سنگین و یک ماه تو کماه بودم،تو سن 14سالگی 3بار ترک تحصیل کردم چون حافظم ب شدت داغون بود،بدنم پراز جای تیغ بود و گل مصرف میکردم ولی الان من 22 ساله هستم با افسردگیم جنگیدم با بیماریم جنگیدم، من خوب شدم اره من تونستم، اینارو گفتم ک اوله راه جا نزنین و نا امید نشین ، من جنگیدمو الان دارم ب چیزایی ک میخوام میرسم(خانم دکتره آیندم) تو میتونی پس بیخیال خواستت نشو ، موفق باشی خوشگلم❤️💛مربی زومبا، تتو کار و ناخن کارم هستم😎😁باهم مهربون باشیم، هیچ کس از فردای خودش خبر نداره💛افسرده ها بیمار نیستن فقط دنیارو بیشتراز بقیه فهمیدن! من از اون آدماییم ک مینویسم ن اینکه نویسنده باشم، مینویسم، حرفامو مینویسم اما یه سری چیزارو نمیشه نوشت مثل یه چیزی بین بغض و اشک ک تو میبینی ولی بقیه نباید ببیننش💛

اون دختره دیوونه‌ی هرزست ولش کن

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730