2726

اقا من میخوام خاطرات و سوتی های خفن و خنده دار بزارم براتون البته مال من نیستن شماهم بزارین بخندیم دورهم



خدایی بچه ها بیاین دورهم بخندیم اینم تاپیک پربازدید کنیم دل چند نفرو شاد کنیم


بریم داشته باشیم👇

اوایل ازدواج خونه مادرشوهرم زندگی می کردیم بعد یک روز پاشدم از خواب رفتم حیاط دیرم یه نفر عین شوهر خم شده پشتش به منه لباس هاشم مثل شوهرم


اقا منم با سرعت رفتم پریدم رو کمرش گفت: پیتیکو پیتیکو عشق من😐🤣


یهو پدرشوهرم گف: مریم جان بابا!چیکار میکنی کمرم شکست

منم با یه جیغ محل رو ترک کردم

یه بار رفتم حموم تموم که شد گفتم بزار با زنم شوخی کنم

همونطور لخت پریدم وسط پذیرایی گفتم (بورسلی وارد میشود)


یهو دیدم مادر زن و پدر زنم دارن اینطوری😐نگام میکنن

نگو اینها من حموم بودم اومده بودن


اقا من رفتم حموم تا اینها رفتن منم نیومدم بیرون تا یکسالم جلو چشمشون افتابی نشدم که بعد یکسال تو یه مهمونی مشترک پدرزنم منو دید اومد گفت:

چطوری بورسلی؟ چند وقته ازت خبری نیس


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

اقا من پسرم ۴ سالشه بعد رفتیم خونه پدرشوهرم سر شام برگشت گفت: بابا بزرگ مگه دست زدن به جاهای خصوصی دیگران کار بدی نیس؟


اونم گفت: چرا پسرم خیلی بده


یهو پسر من برگشت گفت: پس به پسرتون یاد بدین اینقدر به جاهای خصوصی مامان من دست نزنه 😐


اقا همه منو نگاه میکردم ریز ریز می خندیدن من فقط موندم این از کجا دیده😂

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

احتمالا خواسته با زورو همزاد پنداری کنه🥴

⛔بهترِ یک 🐴 آدمو💋کنه ↩تا↪ یک💋 آدمو🐴کنه 🙆‍♀️⛔      ⛔این☝️ پروفایل و👈📿 ثبت کاربری شده💯وهرگونه کپی     برداری پیگردقانونی داردوانحصراتحت اختیاربنده↩🥴📿↪است💯      به بعضیام بایدگفت ببخشیدکه تودخالتاتون زندگی میکنیم🔎                   🥴☝️  منم داروغه ناتینگهام هستم💯

ببین نی نی سایت اینجوری که

داستان من پر بازدید میشه کلا همه تاپیکا میشه داستان زندگی

هر چی اوشین و ستایش میریزه تو سایت

حس ششم پر بازدید شه همه با یه جا اسفندی میان اسفند دور می کنن هی میگن فالت ببینم

خیانت زیاد پر بازدید شه یه مشت هکر حرفه ای میریزن تو سایت که همشونم قریب به اتفاق چت شوهراشون خیانت بوده

حالام خاطرات خنده دار....یعنی بسکه تعریف کردیم نمکش رفت کلا اینجوری ام نسبت به همشون  

میدانی جذابیت کار خدا به چیست؟اینکه بخواهند نامت را خراب کنند و بعد نامت ترند اول جستجوی گوگل شود🌹کاش می گذاشتند گمنام بمانی.سر زبان ها افتادنت برایشان بد تمام می شود ای دلیل خلقت عالم 😍روحی لک فدا یا رسول الله❤یک روز ...شاید جمعه...حوالی عصر یا حتی صبح...نمیدانم....بیا سر زمانش حرفی نزنیم که دل خون است و جان خسته...اما میدانم...یک روز از کنار دیوار کعبه مردی خواهد آمد با ندای انا المهدی...آن روز تمام قناری ها آواز خوشی سر می دهند.و زمین...این زمین یخ زده ...بوی بهار می گیرد...و آن روز تمام عالم حسینیه می شود...وقتی پسر فاطمه به بغضی ۱۴۰۰ ساله می گوید..همانا جدم حسین را تشنه لب شهید کردند😔و بقیع ....آه بقیع...اللهم عجل لولیک الفرج
اوایل ازدواج خونه مادرشوهرم زندگی می کردیم بعد یک روز پاشدم از خواب رفتم حیاط دیرم یه نفر عین شوهر خ ...

چ عروس خری😁😁

گمشده✅کسی ب اسم ساناز علیزاده میشناسین..دوست بچگیمه...حدودا متولد ۷۰..اگر تو اشناهاتون کسی هست.. ریپلای کنید لطفا
احتمالا خواسته با زورو همزاد پنداری کنه🥴

زیرش گفته احتمالا ترسیده یکی بپره روی شکمش😂

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

اقا بابای من اون اوایل با بابا بزرگم رو دروایسی داشت بعد برای هدیه پدربزرگم به مادرم و پدرم تو روستا یه گاو هدیه داد(۳۰سال پیش)


بابای من اومده تشکر کنه هول شده گفته:

شما خودتون گاوین حاج اقا چرا زحمت کشیدین؟😐🤣

دایی من یه بار رفته بود یه جا نوحه بخونه بعد فامیلی طرف "رهبر" بود

به دایی من یه برگه دادن از روش بخونه که یه تیکه میگفت:


"بگو به رهبر که مادرت مرد"


دایی من اوج میگیره یهو تو میکروفون داد میزنه:

"بگوزه رهبر که مادرت مرد"

اقا من پسرم ۴ سالشه بعد رفتیم خونه پدرشوهرم سر شام برگشت گفت: بابا بزرگ مگه دست زدن به جاهای خصوصی دیگران کار بدی نیس؟


اونم گفت: چرا پسرم خیلی بده


یهو پسر من برگشت گفت: پس به پسرتون یاد بدین اینقدر به جاهای خصوصی مامان من دست نزنه 😐


اقا همه منو نگاه میکردم ریز ریز می خندیدن من فقط موندم این از کجا دیده😂

زیرش گفته احتمالا ترسیده یکی بپره روی شکمش😂

اوا.    نخوندم🥴

⛔بهترِ یک 🐴 آدمو💋کنه ↩تا↪ یک💋 آدمو🐴کنه 🙆‍♀️⛔      ⛔این☝️ پروفایل و👈📿 ثبت کاربری شده💯وهرگونه کپی     برداری پیگردقانونی داردوانحصراتحت اختیاربنده↩🥴📿↪است💯      به بعضیام بایدگفت ببخشیدکه تودخالتاتون زندگی میکنیم🔎                   🥴☝️  منم داروغه ناتینگهام هستم💯
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز