یچیزی ام نداریم که بردارم و بیام،باید برم سر و صدا کنم حتما😅😐😅
چیکار کنم
🤷🤷🤷🤷
تیکر یک سالگی پسری😍خدایا شکرت🧿گل پسرم 1400/11/29 بدنیا اومد💕من اگه برای مامان و بابام دختر خوبی نبودم اگه برای برادرام خواهر خوبی نبودم اگه برای همسرم زنِ خوبی نبودم ؛؛؛ میخوام برای تو عشقِ مامان،همه کسِ مامان، نفسِ مامان،گل پسرِ مامان مادر خوبی باشم /هاکانم😍 / خدایا خودت کمکم کن این آخرین شانس منه/میشه لطفا دعا کنین نی نی مون رو صحیح و سالم بغلم بگیریم❤😘
تیکر یک سالگی پسری😍خدایا شکرت🧿گل پسرم 1400/11/29 بدنیا اومد💕من اگه برای مامان و بابام دختر خوبی نبودم اگه برای برادرام خواهر خوبی نبودم اگه برای همسرم زنِ خوبی نبودم ؛؛؛ میخوام برای تو عشقِ مامان،همه کسِ مامان، نفسِ مامان،گل پسرِ مامان مادر خوبی باشم /هاکانم😍 / خدایا خودت کمکم کن این آخرین شانس منه/میشه لطفا دعا کنین نی نی مون رو صحیح و سالم بغلم بگیریم❤😘
تیکر یک سالگی پسری😍خدایا شکرت🧿گل پسرم 1400/11/29 بدنیا اومد💕من اگه برای مامان و بابام دختر خوبی نبودم اگه برای برادرام خواهر خوبی نبودم اگه برای همسرم زنِ خوبی نبودم ؛؛؛ میخوام برای تو عشقِ مامان،همه کسِ مامان، نفسِ مامان،گل پسرِ مامان مادر خوبی باشم /هاکانم😍 / خدایا خودت کمکم کن این آخرین شانس منه/میشه لطفا دعا کنین نی نی مون رو صحیح و سالم بغلم بگیریم❤😘
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 شاید باورت نشه پاستیل و آب نبات هایی که ولنتاین برای خودم خریده بودم ر ...
😂
کم بخور دختر حالت بد میشع خب
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
تیکر یک سالگی پسری😍خدایا شکرت🧿گل پسرم 1400/11/29 بدنیا اومد💕من اگه برای مامان و بابام دختر خوبی نبودم اگه برای برادرام خواهر خوبی نبودم اگه برای همسرم زنِ خوبی نبودم ؛؛؛ میخوام برای تو عشقِ مامان،همه کسِ مامان، نفسِ مامان،گل پسرِ مامان مادر خوبی باشم /هاکانم😍 / خدایا خودت کمکم کن این آخرین شانس منه/میشه لطفا دعا کنین نی نی مون رو صحیح و سالم بغلم بگیریم❤😘
فقط پاستیل رو اینطوری می خورم 🤣🤣🤣😁😁😁😁 واسه همین هر دفعه بیمارستانم🤦♀️🤦♀️🤦♀️🤦♀️
عه وا نخور خب😟
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
تیکر یک سالگی پسری😍خدایا شکرت🧿گل پسرم 1400/11/29 بدنیا اومد💕من اگه برای مامان و بابام دختر خوبی نبودم اگه برای برادرام خواهر خوبی نبودم اگه برای همسرم زنِ خوبی نبودم ؛؛؛ میخوام برای تو عشقِ مامان،همه کسِ مامان، نفسِ مامان،گل پسرِ مامان مادر خوبی باشم /هاکانم😍 / خدایا خودت کمکم کن این آخرین شانس منه/میشه لطفا دعا کنین نی نی مون رو صحیح و سالم بغلم بگیریم❤😘
تیکر یک سالگی پسری😍خدایا شکرت🧿گل پسرم 1400/11/29 بدنیا اومد💕من اگه برای مامان و بابام دختر خوبی نبودم اگه برای برادرام خواهر خوبی نبودم اگه برای همسرم زنِ خوبی نبودم ؛؛؛ میخوام برای تو عشقِ مامان،همه کسِ مامان، نفسِ مامان،گل پسرِ مامان مادر خوبی باشم /هاکانم😍 / خدایا خودت کمکم کن این آخرین شانس منه/میشه لطفا دعا کنین نی نی مون رو صحیح و سالم بغلم بگیریم❤😘
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍