الان زنگ زدم مادرشوهرم از بس گریه کرده بود صداش گرفته بود ،گفت پول ریختن کمپ که بیان شوهرمو بگیرن ببرن کمپ. از تنها شدن میترسم مدتی شوهرم نیست و تنهام چیکار کنم پدرشوهرم نیاد خونمون دعای دفع آدم شرور بلد نیستین؟ هر چی هم تند بشم باهاش باز به بهانه سر زدن میاد میشینه تو خونه ما هیچ کاری هم جرات نمیکنه بکنه ها حرف هم جرات نداره ولی حضورش نگاهش آزارم میده . میگم تنهام شوهرم نیس سواستفاده نکنه آدم و بدشانسی یهو بیاد بلائی سرم بیاره. کلید خونمون هم داره من همیشه از داخل درو قفل میکنم از ترس. فکر و خیالش داره دیوونم میکنه