ما خودمون یبار تویه راه فرعی و تاریک گیر افتادیم جاده باریک دوتا نیسان از کنارمون رد شدن وحشتناک نصف شب بو فقط چراغای ماشین بود و ظلمات یک طرف دره یک طرف جنگل ناگهان تواون هوای صاف به شدت بارون گرفت یدفه برف پاک کنا از کار افتاد چرا خطرامون روشن نشد راه پیش رومون معلوم نبود اون دوتا نیسانم احساس میکردیم میخان مارو خفت کنن
توی گل ولای گیر کردیم ماشین درنمیومد من ری د ه بودم