2737
2734

خیلی خیلی خیلی بد شده نمیتونه جایی باهاش برم چون همه رو روانی میکنه امشب خونه مادرشوهرم دعوت بودیم تولد برادر شوهرم بود بچم مث دیوونه ها بود یک ثانیه ننشست خودشو مینداخت بغل مادره جاریم صورتشو چنگ میزد میرفت روی شونه هاش وایمستاد بچه جاریم ک از خودش 5ماه بزرگتررو میزد خیلی حرص خوردم تورخدا بگید چیکار کنم همش هرچی دستشه پرتاپ میکنه همه رو میزنه چنگ میزنه خیلی ناراحتم عصبی میشم نمیتونم کنترلش کنم بگید توروخدا چیکا کنم بچم یک سالو نه ماهشه 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
2738

باااااااااااااااااازی زیاد باهاش کنید، امر و نهی اصلا بهش نکنید، جمع کردن کارهاش فقط بابازی و حواس پرتی

دنبال لذت های حقیقی و عمیقم،   لذت های آنی مثل خاروندنه، یه لحظه و بعدم هیچ اثری نمیمونه...

نمیدونم چرا اینجورن فقط باید بغلش کنی فرار کنی تا ابروت بیشتر نبرده بچه منم کتک کاری میکنه تا حدودی

👈ﭘﺪﺭﻡ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ" ﺯﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺴﯿﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ، ﺩﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺷﺪ. "ﻭﻟﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺖ!ﻣﺎﺩﺭﻡ معﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ:" ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ،ﻣﺮﺩ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. "ﻭﻟﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺟﺬﺍﺏ ﺑﻮﺩ، ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ!ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ،ﭼﻮﻥ ﺫﻫﻨﯿﺘﺸﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ، ﺑﺎ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﺎﻥ، ﺩﺭ ﯾﮏ ﺗﻀﺎﺩ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩ! ﭼﻮﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ:" ﺯﻥ ﺑﺎﯾﺪ ‏« عﺎﺷﻖ ‏» ، ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺮﺩ ‏«ﻻﯾﻖ ‏» ﺍﯾﻦ عﺸﻖ . "" عﺸﻖ " ﺭﺍ، ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺟﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﺍ، ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ!ﻣﻦ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﺮﺍﻓﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪﻡ ؛ ﺗﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ:ﺑﺪﻭﻥ " عﺸﻖ " ؛ ﻧﻪ ﮔﯿﺴﻮﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪﻡ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺩﺭﺷﺘﻢ ...ﻭ ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺯﻣﺨﺖ ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ،ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.       
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز