خیلیها بهم ابراز علاقه میکردن. من انقدر غرور داشتم ک نیم نگاهی بهشون نمیکردم. شایدم بهتره بگم حیا!
در انتها سنتی ازدواج کردم.
فک میکردم با ازدواج از لحاظ عاطفی تامین میشم. ولی اشتباه فک میکردم.
همش تو حسرت اینم ک شوهرم مهربونی کنه.
شوهرم ولی قدرمو نمیدونه.
نمیدونم شاید دل یکی رو قبلا شکستم دارم تاوان میدم.
بنظرتون ممکنه از این باشه ک دل کسی رو شکسته باشم؟ باید چکار کنم؟