2737
2734
عنوان

بازی حدس ایموجی 😍😁🤔

| مشاهده متن کامل بحث + 327 بازدید | 59 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اره 😍

وای دمم گرم من به شوخی نوشتم😁😁

پای مادرتان را ببوسید،آنقدر که به گریه بیفتد.از گریه ی او شماهم به گریه می افتید.آنجاست که کارتان روی غلتک می افتد و درهایی که به روی خود بسته اید را خدا باز میکند.
بچه هالطفاتاپیکمو گزارش بزنید،هرکی زدبلایکه صلولت بفرستم

زدم برات عزیزم

فقط 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نفسم ب نفست بنده اهورای مامان❤خدایا شکرت خانوادمون داره ۴تایی میشه🙏
2731

😂🌏😂

این

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2738
👊✋🐜🥜❤

میازار موری که دانه کش است😁

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
خدایی با شوخی جواب دادی😑😑😑اخه خیلی سخت گفتم

😁😁😁گرفتی مارو

پای مادرتان را ببوسید،آنقدر که به گریه بیفتد.از گریه ی او شماهم به گریه می افتید.آنجاست که کارتان روی غلتک می افتد و درهایی که به روی خود بسته اید را خدا باز میکند.

💦⬆️  📄🎵🎶📯

🚫کاربرمرد🚫خیلی مواظبم تو چ تاپیکایی حضور داشته باشم اگر در تاپیک غیرمرتبطی آنلاین بودم ممکنه حواسم نبوده باشه که محض اینکه مطلع بشم خارج میشم%👈در تاپیکهایی با مضامین مشاوره،سوالات حقوقی،سوال درباره ی قرص و داروها در خدمتم و اگر جایی ببینم که نظر و اطلاعات من بدرد کاربر میخوره دریغ نکرده و راهنمایی میکنم🌹توجه داشته باشید که این سایت محدودیت جنسی نداره شما در بدو ورود دو گزینه رو مشاهده میکنید۱مردهستین یا زن این یعنی هردو هم اقا و هم خانم میتونن حضور داشته باشن محتوای ۸۰ درصد از تاپیک هام ربطی به اسم سایت نداره و هم اقایون و هم خانما میتونن تبادل اطلاعات داشته باشند و استفاده ببرند🚫توجه داشته باشید هیچگونه درخواست دوستی پذیرفته نمیشود و سوالات شما صرفا در تاپیکاها پاسخ داده میشود 🚫   🚫هرگونه بی احترامی و فحاشیه بی دلیل و صرفا بخاطر فعالیت ما در سایت در صورتیکه سایت این اجازه رو به ما داده فورا گزارش داده میشود🚫   الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایته امیرالمومنین و اولاده المعصومین(ع)🍃   #ما_ملت_امام_حسینیم♥️
✋👁❤2⃣😱

یه ایموجیات نیومده

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز