نزدیک ۱۵ ساله بابام نیست،خرجی هم نمیده با یارانه و کمک داداشم میچرخونیم،تازه قبل محرم با دوست پسرم عقد کردیم،قبل عقد چون من کمک حسابدار بودم و حسابدارمون یه آقای مجرد بود و یکی دو بار بهم ابراز عشق کرد دوست پسرم گفت کارمو ول کنم،بی پول شدم کلا،نامزدمم لا به لای حرفاش خیلی مستقیم بهم گفت که بعد عروسی خرج و مخارجمو میده،عروسیمون هم ۲ سال بعده حالا شایدم طول بکشه.
منم تصمیم گرفتم دیگه هیچی نخرم،هیچ لباسی حتی اگه کفشمم پاره شد با همون پاره برم مهمونی ولی چیزی نخرم،چون هیچ منبع درآمدی ندارم که بخوام بخرم.
واسه شهریه دانشگامم میخوام سکه پارسیانی که بهم کادو دادن رو بفروشم،اینجوری اعصابم آرومتره چون آدمی نیستم بخوام التماس کنم که برام لباس بخر.
رابطه هم داریم.