بچه ها مامانم وقتی میاد خونمون جاهای تمیزو بازم تمیز میکنه از صبح میاد نمیبینمش همینجوری میزه اشپز خونه میاد برا کار کردن بعدا میره بخدا خسته شذم غذا میزارم بهم نگا میکنه یهو میگه زوغن کم بریز ابو‌کم بریز انگار وقتایی ک نمیاد خونمون ما از گشنگی میمیریم و باد نیسم غذا بزارم خیلیا تعریف میکنن عز دست پختم میفهمه مثلا مهمون قراره بیاد بهم میگه حلو مهمون اینو بزار اونو بزار انگار تا حالا این کارارو نکردم مهمون نیومده خونمون میهد دستور میده این کارو کن اون کارو نکن
حاضرم دار و ندارم رو بدم فقط یکبار دیگه مادرم رو ببینم
ول کن بابا مادر منم همینه میاد خونم جای همه چیو عوض میکنه همه شون همینن بگو باشه و کار خودتو کن
بی خیال مامانه دیگه
مامان‌منم همینه دوسمون دارن دلشون میخواد همه چی ما بهترین باشه
ضمن اینکه مادرای نسل قبلی خیلی وسواس دارن و ما خب به طبع بی خیال تریم و درکشون نمیکنیم
من که عاشق مامانمم وقتی همش ازم ایراد میگیره😀😀
الهی مادره دیگه. مامان منم اومد واسم پرده های خونمو عوض کرد. کابینتامو تمیز کرد من فقط شرمندشم ک دختر خوبی نبودم. دستاشو ببوس
تو یه ساختمونین مگ
اخی خب مادره دیگه هرچه قدرم بزرگ بشی بازم بچشی دلشو نشکن یکم حوصله به خرج بده
خوش بحالت
عزیزم تازه ازدواج کردی ؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
