اره، خسیس بود، البته بعد کلی زجر دادن یدفعه یه حرکت مثبت میکرد، مشکل وسواس داشت، همیشه از هممون ایراد میگرفت، چرا اینو گفتی، چرا فلان کارو کردی، چرا چرا چرا ...
کمالگرا بود هیچیت به چشمش نمیومد، از هیچ موفقیتیت خوشحال نمیشد چون همه چی پیشش کم بود، خیلیم خود خواه بود فقط خودش ، همه چی باید طبق میل خودش پیش میرفا، اینا که میگم نه در حد عادیا... در حد وحشتناک بود،
خدا روشکر شوهرم خیلی خوبه، چه از لحاط اخلاقی چه درامدی، نمیزاره نه از لحاظ روحی نه از لحاظ مادی نیازمند کسی باشم
چیزی رو ازدست ندادم. عشق وعلاقه. آرامش رو بدست آرورم.
با ازدواج مهم ترین چیزی که ازدست دادم شرایط مالی خوب بود😅
چیزیم که بدست اوردم یه مرد خیلی خوب که کنارش کمبود مالی به چشمم نمیاد و دوتاپسر سالم🥰
33 سالمه. ازدواج نکردم.
زندگی کنار پدر مادرمو از دست دادم... و زندگی کنار عشقم رو به دست اوردم...
آزادیموو بطور کامل از دست دادم اصلااا و ابداا اجازه تنها از خونه بیرون رفتن ندارم بشدت کنترل میش.
چی بپوشم چی بگم کجا برم با کی حرف بزنم ووو..
.تنهاا نکته مثبت علاقه زیاد و وفاداری
آزادی و از دست دادم.هر چند از قبلش هم ازاد نبودم
خانما
ازدواج با پسری که مادر بداخلاق و عصبی و حسود داره
چطوریه؟
هیچی به دست نیاووردم چیزی هم از دست ندادم کلاانگار مرده متحرکم
