سلام
بچه ها من یکم حالم خوب نبود و ده روز از حال مریضیم گذشته
من عقد هستم
خانواده ام میخواستن برن باغ برای پنجشنبه و جمعه
مامانم از چهارشنبه گفت به من و شوهرم ک نیاید
دلیل این موضوع سرماخوردگی من بود چون خواهرم بچه داره
دوروز گفت نیاید
موقع رفتن به من میگن نمیای
وقتی رفتن اونجا زنگ روی زنگ ک بیا دگ😳
منم ناراحت بودم چون ترجیح دادن خواهرم باشه من نه
بعدم گفتن بمون بعد برای اینکه بگن اره تو خودت نیومدی هی زنگ میزدن
دیشب ک رسیدن خونه با شوهرم کلی چیز گفتن ک چرا نیومدین(شوهرم ازقبل هماهنگ بود که بگه به خانومم گفتم ولی اون قبول نکرد)بعد ک شوهرم رفت منو کشتن گفتن شوهرت نیاورده تورو.....کلا هرچیزی میشه اخرش میوفته گردن من یا شوهرم
الان من مامانم مریض بود داده به من همشون میگن شوهرت داده بهت میره بیرون میاد
درصورتی ک مامانم با خاله هام با هرکسی صحبت میکنه میگه علایم خودمو داره دقیقا😐بنظرتون چیکار کنم ک اسم شوهرمو نیارن
من شوهرمو واقعا دوس دارم دلم نمیخاد انقد چیز بهش بگن