باهم دوست بودیم میرفتیم وسیله یا لباس میخریدم خودم حساب میکردم،خسیس نیستا برای نامزدیمون ۳۰ میلیون طلا خرید با اینکه پول آنچنانی نداشت،بعد یه بار رفتیم مانتو بخرم وایساد من حساب کردم،حس میکنم چون تو دوستی خودم میخریدم واسه خودم هنوز اون عادت روش مونده.
من پدرم باهامون زندگی نمیکنه خرجی هم نمیده،خودمم کمک حسابدار بودم چون حسابدارمون یه آقای مجرد بود و یه جورایی بهم لطف میکرد قبل نامزدی،نامزدم گفت کارتو ول کن دوست ندارم تو اون محیط کار کنی،وگرنه خودم حقوق داشتم و از پس خودم برمیومدم.
چجوری بهش بگم؟؟؟یا چیکار کنم؟؟؟