امروز صبح خیلی باهام سرسنگین شده بود منم بعدظهر مهمون داشتم با دوتا پچه سختم میشد خونه رو تمیز کنم به شوهرم گفتم بیا خونه رو باهم تمیز کنیم اونم گفت باشه ولی اول باهم رابطه داشته باشیم بعد کارمون که تموم شد گفتم بیا خونه رو تمیز اونم گفت این وظیفه ی توعه بچه هامم اذیت میکردن منم گفتم حداقل بچه هارو نگه دار بازم گفت اینم وظیفه ی توعه منم اعصابم ریخت بهم اونم بااعصبانیت چند حرف بد زد و رفت خودم تنهای خونمو مرتب کردم همه ی کارو کردم از یه طرف بچه ها نق میزدن خیلی اعصابم داغون شد