دعوای من و شوهرم خیلی وقته سر چیزای کوچیک دعوا میکرد باهام عقدیم الان من خونه بابامم اونم یه شهر دیگه بعد خانوادش اذیتش میکردن من میگفتم تحت فشاره الان عصبانی میشه چیزی نگم گذشت تا اینکه میخواست بیاد خونمون که من لباسام خونشون بود مامانش گفت همرو نبر بعد اومد به من گفت من گفتم لازم دارم لباسامو