اول بگم ب مرگ هر دوتا بچه هام قسم راست ميگم هیچ هدفیم ندارم
نه میخام پر بازدید شم نه هیچی
فقط ازتون کمک میخام
امروز ظهر رفته بودم سر کوچه نمک بگیرم
کوچه ی ما یجوریه از سر کوچه تا خونه ی ما يه حالت 4 راه کوچیک داره
کوچه خلوت خلوت بود بعد من برا خودم داشتم میومدم اون 4 راهو رد کردم یهو دو تا دست باسنمو گرفت
بخدا کلا تو صدم ثانیه اتفاق افتاد
يه لحظه فک کردم شاید از دوستامه میخاد اذيتم کنه
ناخودآگاه جیغ زدم و برگشتم دیدم يه پسر نوجوونه حدود 15 سال
در عرض ثانیه فرار کرد چهرشو یادم نیست
دو قدم اومدم جلو مرد همسايمون جلو در بود گفت چی شد؟؟ گفتم هیچی گربه بود ترسیدم
نمیدونم دیده یا نه،
بعد لباسای پسره برام آشنا بود
مطمینم خونش همین اطراف خودمونه
و مطمینم از رو لباسش میشناسمش اگه باز اون لباس رو بپوشه
ولی چهره شو ندیدم
دلم از ظهر آشوبه اينقد حالم بده
هرچي فک میکنم دلم میخاد يه زهر چشم ازش بگیرم یا يه تهدیدش کنم
نمیدونم چیکار کنم