هیچ حسی بهش ندارم
ازش بدم میاد
به خاطر بچه هام واین که طلاق نداریم تو خانواده حالا این هیچی پدر مادرم پیرو مریضن اگه بفهمن دق میکنن خدای نکرده
من مجبورم نقش یه ادم قوی وخوشبختو بازی کنم
ولی نابودم نابود
یه قبرستان بزرگ دارم که همه ارزو هامو توش دفن کردم با دستای خودم
نمی دونی چقدر دلم برای یه ناز زنونه تنگ شده
قلبم مثه یه تیکه یخه
ولی بزرگ ترین ضربه ای که شوهرم بهم زد عشقو امید و درم نابود کرد 😔😔😔😔😔