2703
2553

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش

ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2456

راسش من دانشجو ام تو ی شهر دیگه ۲۲ سالمه و آخرین سال دانشگاهمه توی دانشگاه علوم پزشکی میخونم این مدت مخصوصا ترمایه اول خیلیا حتی پزشکی پرستاری میومدن ولی دوستی این مدت ب اتفاق با یکی آشنا شدم ک دانشگاه آزاد میخوند و حقوق بود رشتش هم ترم بودیم راسش این شخص من از ته دل دوس ندارم ولی انقد ک خوبی کرده در حقم درادامه میگم ب خاطر همین نمیتونم ولش کنم ن ک دوس نداشته باشما ها نه ولی عاشقش نیسم چشم کور باشه خلاصه بااین بودم و بخدا قسم من اول رابطه همه حد حدودارو گفتم ایشون قبول کرد حتی گفتم دستم نمیدم چون ترکم و ی سری عقاید خاص خودمون داریم ایشونم ترکه باباش ترک خراسان ولی مامانش کورده خلاصه ک من واس اینکه شهر غریب تنها نباشم رل زدم ی ترم بودیم ک بعدش از ی پسر ک دانشجوعه پرستاریه خوشم اومد  

بعد من واقعا عاشقش شدم این مدت به عمم از اخلاقایه اون یکی گفتم عمم گف این پرستاری ب دردت نمیخوره و فلانه اونو از دست نده خلاصه عین اسکلا با پرستاری رل زدم اونو ول کردم میدونم کارم خریت محض بود خلاصه بهش پیام دادم گفتم نمیخامت اینا رل زدم تقریبا ی ماه با پرستاری بودم ک پسره اولش صب پامیشم پیام میداد دوست دارم اینا دیدم سرد شد چون میخاس ی خورده پیش بریم تو رابطه ک من گفتم نه حتی ب اینم دست نمیدادم خلاصه بهونه آورد کات کردیم این پسره این مدت داغون شده بود واقعا خوب بود ولی دوس داشتم اونی ک دلمو میلرزونه با اون باشم بااینکه این پسره خوشگل بود خونوادش کارمند خواهر نداره.بعد ی ترم برگشتم تولدشو تبریک گفتم بازم مث قبل دوس داشت خدایی بعد اون فهمیدم اشتباه کرده بودم ب خاطر اون پسره اینو ول کردم

تولدمو ب جا میگرف کلی خرجم میکرد بااینکه کلی خودش هزینه داش آزاد بود ولی منم مث دخترایه دیگه نبودم خدایی فقط خریت محض کردم اشتباه کردم بعدش اومد گف چرا اینکارو کردی اینا پیچوندم ولی اشتباه قبول کردم همش از ازدواج میگف قبلا می گفتم نه منو تو بهم نمی خوریم مهم گف چرا از دستش دادی اینا سر اون پسره خلاصه ک قسمت شد باهم شدیم دوباره بعد آشتی میگف رفتم حرم تورو خواستم اینا بااینکه نبودی شب و روز گریه کردم نفهمیدم چی کم داشتم ولی خدایی یک بار نزد تو سرم الانم نمیزنم از اون موقع تاالان باهمیم

بعد کل جریان ب مامانم گفتم مامانم تاییدش کرد فقط ی مشکل این وسطه قصد توهین ندارم ولی ما ترکا با کردا جور درنمیایم خونه مام جوریه ک بابام حرف خونوادشو خواهر مادرشو بیشتر قبول داره تا مامانم.ب پسره گفتم مامانم میگه باید درس بخونه بعد الان شروع کرده میخونه آزمون قضاوت بده قاضی وکیل شه .خواهر شوهر ندارم اگه قسمت بشه😬بعد مامانش اهل نماز قرآن جفتشونم کارمند.بچه بزرگترم خدایی شعور داره هرچی بگم چشم میگه میبینه ناراحتم برام پابند میگیره ۱۰۰ تومن سفارش میده هرکارییییی بگم میکنه مهربونه ی بار دعوامون نشده تاحالا من بی اعصابم ولی اون خیلی ارومیه و هم قدیم  خدایی بعد این همه خوبی دوس ندارم از دستش بدم وضعشون عالی نیس ولی خوبه

2714

الانم فقط ذهنم درگیر اینجاس ک من چجوری موقع خواستگاری ب بابام بگم مامانش کورده ولی در اصل باباش ترکه و ترک حساب میشه من عذمیخام از همه کوردا قصد توهین ندارم ولی ی سری عقاید مزخرفی ترکا دارن ک خودمم خوشم نمیاد الانشم میگم فردا ندادن چی.مامانم اوکیه ولی بابام با اون خونواده عفریتش نمیدونم نظرشون چی میشه الان ازدواج نمیکنیم ولی میخام ببینم همچین آدمی باشه فوق العاده خوش اخلاق اینا باشه بااینکه خیانت کردم بهش ولی ی بارم ب روم نیاورده بیشتر از قبل دوسم  داره میترسه از دست بده منو انگار لعلم.از جیک و پیک هم خبر داریم نه اهل دوده نه چیزی بیشتر از چشام بهش اعتماد دارم با هر سازی ک میزنم میرقصه.شماها چیکار میکردین.و اینکه ببخشید وقتی باهاش  فک میکنم فردا شوهرم میشه رابطه جنسی خواهیم داشت چندشم میشه دوس ندارم ب رابطمون فک کنم بنظرتون مایی ک حتی دست ندادیم طبیعیه یا چی.چیکارکنم مامانم میگه مهم اخلاق و شعور مرده ک این داره تازه خیلیم دوست داره

اره بگو عزیزم میشنوم

راسش من دانشجو ام تو ی شهر دیگه ۲۲ سالمه و آخرین سال دانشگاهمه توی دانشگاه علوم پزشکی میخونم این مدت مخصوصا ترمایه اول خیلیا حتی پزشکی پرستاری میومدن ولی دوستی این مدت ب اتفاق با یکی آشنا شدم ک دانشگاه آزاد میخوند و حقوق بود رشتش هم ترم بودیم راسش این شخص من از ته دل دوس ندارم ولی انقد ک خوبی کرده در حقم درادامه میگم ب خاطر همین نمیتونم ولش کنم ن ک دوس نداشته باشما ها نه ولی عاشقش نیسم چشم کور باشه خلاصه بااین بودم و بخدا قسم من اول رابطه همه حد حدودارو گفتم ایشون قبول کرد حتی گفتم دستم نمیدم چون ترکم و ی سری عقاید خاص خودمون داریم ایشونم ترکه باباش ترک خراسان ولی مامانش کورده خلاصه ک من واس اینکه شهر غریب تنها نباشم رل زدم ی ترم بودیم ک بعدش از ی پسر ک دانشجوعه پرستاریه خوشم اومد  

اره بگو عزیزم میشنوم

بعد من واقعا عاشقش شدم این مدت به عمم از اخلاقایه اون یکی گفتم عمم گف این پرستاری ب دردت نمیخوره و فلانه اونو از دست نده خلاصه عین اسکلا با پرستاری رل زدم اونو ول کردم میدونم کارم خریت محض بود خلاصه بهش پیام دادم گفتم نمیخامت اینا رل زدم تقریبا ی ماه با پرستاری بودم ک پسره اولش صب پامیشم پیام میداد دوست دارم اینا دیدم سرد شد چون میخاس ی خورده پیش بریم تو رابطه ک من گفتم نه حتی ب اینم دست نمیدادم خلاصه بهونه آورد کات کردیم این پسره این مدت داغون شده بود واقعا خوب بود ولی دوس داشتم اونی ک دلمو میلرزونه با اون باشم بااینکه این پسره خوشگل بود خونوادش کارمند خواهر نداره.بعد ی ترم برگشتم تولدشو تبریک گفتم بازم مث قبل دوس داشت خدایی بعد اون فهمیدم اشتباه کرده بودم ب خاطر اون پسره اینو ول کردم

اره بگو عزیزم میشنوم

تولدمو ب جا میگرف کلی خرجم میکرد بااینکه کلی خودش هزینه داش آزاد بود ولی منم مث دخترایه دیگه نبودم خدایی فقط خریت محض کردم اشتباه کردم بعدش اومد گف چرا اینکارو کردی اینا پیچوندم ولی اشتباه قبول کردم همش از ازدواج میگف قبلا می گفتم نه منو تو بهم نمی خوریم مهم گف چرا از دستش دادی اینا سر اون پسره خلاصه ک قسمت شد باهم شدیم دوباره بعد آشتی میگف رفتم حرم تورو خواستم اینا بااینکه نبودی شب و روز گریه کردم نفهمیدم چی کم داشتم ولی خدایی یک بار نزد تو سرم الانم نمیزنم از اون موقع تاالان باهمیم

الانم فقط ذهنم درگیر اینجاس ک من چجوری موقع خواستگاری ب بابام بگم مامانش کورده ولی در اصل باباش ترکه ...

سلام عزیزم خوندم.خب‌اون دیگه ترک حساب میشه.نیاز نیست مامانشو بگی.بعدشم هنوزکه نیومده خواستگاری،پس نگران نباش

زندگیم گره خورده.خیلی التماس دعا دارم.نازنین زهرا هستم.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687