منو همسرم دختر خاله پسرخاله ایم بعد خالم که مادرشوهرمه کلا دوتا پسر داره که واسه بزرگه دختر خاله اولی رو گرفته وواسه کوچیکه که شوهر منه منو که دختر خاله دومیم رو گرفته بعد تو فامیلای همسرم طرف پدریی خیلی دختر بود همه هم توقع داشتن که این خالم لااقل دختر یکیشونو بگیره بعد حالا خاله هر وقت میشینه وپا میشه همش منت میزاره که فلانی ها همش میکن دخترای خواهراشو گرفته واینا منم همش ساکت میشم وناراحت یک طوریی میگه که انکارپسرش خیلی سرتره حالا یک جواب بدین که در کنال احترام بهش بگم
در صورتی که من از لحاظ قیافه خیلی از پسرش سرم وخیلی هم خواستگار داشتم
چیز بدی نگفته لبخند بزن الکی حساس نباش
بگو خب میگرفتی چرا نگرفتی؟
والا
بگو خاله. پسرت شانسش خوب بوده که من زنش شدم. حالا منم شکر خدا باهمه ی کمبودها و سختی دارم میسازم
ولی زیاد توجه نکن
مهم اینه شما کنار هم هستید
بنظرم که منتی نمیذارهفقط در حد حرفه
بگو خاله جون خیلیام به مامانم گفتن ما چیمون از خواهرت و پسرش کم بود مارو رد کردین ما که بهتر بودیم
(کل مطلب بهشون میرسه)
مثل مادر شوهر من
حالا باز تو که خوبه واسه من هر مهمونی یا عروسی که میرفتم میگفت اینو ببین میخواست عروس من بشه دیگه تو قسمت بودی
یعنی هر سری یکی. رو. میگفت هیچ جوابی هم. نتوستم بهش بدم الانم با دو تا بچه اگه باز باهاش برم. جایی و یکی. رو ببینه باز میگه😑😑😑
مادرشوهر منم بارها بمن گفته خواهر شوهرم توقع داشت بریم دخترش و بگیریم البته فقط میخواد کلاس بذاره همین
خودشم میدونه حتی وقتی اومد عقد کنه یکی از فامیلامون منو میخواست اصلا یک جنگی بود که چی اینا منو با کلی زحمت به دست اوردن بازم اینطوریی میکنه روز عقدم به مامانم گفته بود خوب دامادیی گیرت اومده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
