سریع میزارم اما اگ نخونید یه تاپیک دیگ میزنم تا یتونم قطره چکونی میکنم تا بخونید طولانیه ولی سریع میزارم تو ی پست بزارم نمیخونید .. ب خونوادش توهین نکنید . ققط میخواستم دعا کنید براش و شاید تونستید راهنماییم کنید .. من ی دختر خاله دارم دوست صمیمیم هم هست . البته از من کوچیک تره یه ۵ ۶ سال ازم کوچیک تره ولی مثل خواهر نداشتم دوسش دارم .
از بچگی خیلی سختی کشید این دختر . رفتار های زشت پدرش . ک مادرشو کتک میزد بد دهنیش و خیلی چیزای دیگ . خیانت پدر و مادرش .. دعوا های مکرر . ینی یادم میاد من اون موقع ۵ سالش بود ۵ یا ۶ . من ۱۰ ۱۱ سالم میشد . با پدرش تا سر کوچه نمیرفت میترسید . با اینک پدرش ب این نازک تر از گل نمیگفت ولی رفتارایی ک با مادرش میکرد جلو چشمش بود . وقتی با زنجیر ب جون خالم میفتاد. لب خالمو ترکوند با مشت زد .. دختر بزرگ تر شد . خیانت پدر و مادرش شروع شد . همه ی اینارو میدید . منم که مدام پلاس بودم خونشون 😁 همه رو میدیدم . خودشم خیلی با من حرف میزد .