من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
علوم پزشکی ام چه حرفه و چه رشته ای بماند. اگر گاهی پستهایی میزنم ک ازتون راهنمایی طب سنتی یا خونگی میخوام فقط میخوام از تجربیاتتون استفاده کنم. لطفا دوا درمون الکی نگید و روشم اصرار نکنید!!چون متاسفانه میبینم کاربرا میان کمک پزشکی ازتون میخوان شما هم هر چی بلد نیستید و هستید میگید روشم اصرار میکنید و با بقیه هم سرش جنگ دارید! تو حال خودتون باشید
عاها مجلس را ترک و ب بزرگان سایت وا گذار مینمایانوم/
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/