حونکار(حوریا) ییلماز و زلیخارو باهم میبینه. میفهمه خواهربرادر نیستن بعد به یکی میگه آمارشونو دربیاره, میفهمه ییلماز آدم کشته و فراریه, از اونور متوجه میشه زلیخا حاملست و چون پسرخودش بچه دارنمیشده, ییلمازو به پلیس لو میده تا زلیخارو مجبور کنه با دمیر ازدواج کنه. به زلیخامیگه اگه با دمیر ازدواج کنی جلوی اعدام ییلمازو میگیرم.