من به خاطر شغلم اینطوری شدم اضطراب تو بدنم مونده بود و خوب نمیشدم نمیتونستم نفس بکشم تپش قلب شدید احساس میکردم الان میمیرم تو دهنم مزه خون میومد نمیتونستم رانندگی کنم حتی نمیتونستم سرنشین یه ماشین در حال حرکت باشم فکرای بد از تنها موندن تو خونه میترسیدم ۱ هفته کامل شبا نخوابیدم چون میترسیدم خفه بشم بمیرم و .........
اما اما اما رفتم دکتر و روانکاو و تو ۱ماه پیش رفت خوبی داشتم درمان رو جدی ادامه دادم مدیتیشن کردم فکرای بد رو از ذهنم انداختم دور به خدا توکل کردم و الان آذر ماه میشه ۱ سال که خوب خوب شدم دکتر اعصاب و روانم قرص خوابمو قطع کرد و تموم قرصای دیگه ام رو اصلنم وابسته نشدم الان فقط ونلافلاکسین ۳۷.۵ میخورم که اونم از آذر باید کامل قطع کنم
فقط از خواهر کوچیکت به تو نصیحت رابطه ات با خدارو قوی کن ورزش کن تو خونه برقص با آهنگ شاد استرس رو دور کن از خودت سیگ،ار و ال،کل و کافئین مخصوصآ قهوه و نوشابه های انرژی زا رو به کل از زندگیت حذف کن