خخ منم مشکل تورو داشتم به شوهرم التماس میکردم ک بیاره درس بخونم اینقد گریه کردم قسمت دادم گف خود خدا هم بیاد قبول نمیکنم بعدش یه شب نشستم سر نماز اینقدر گریه کردم التماس خدا رو کردم فردا شوهرم از سرکار اومد گفت کتابی چیزی خواستی بگو برات بگیرم با خودم فکر کردم دیدم دلم نمیخواد اذیت شی اگه مشکلی داشتی بیا کمکت کنم منم هنگیدم.فقط به خدا بگو از ته دل مستجاب میشه دعات
نمیگه نروها فقط یه جوری میپیچونه که نگو. میگه خب میخای بری ارایشگری یادبگیری چیکارمیگم دوست دارم میگه برادوست داشتن بری این همه هزینه کنی ووقت بزاری میگم خب ارایشگاه میزنم میگه مگه من احتیاجی به پول دارم ک توبری کارکنی.میگم همه چی که پول نیس این یه کاره عشقه که من دوست دارم میگه یعنی چی عشق چیه😕من نمیدونم چجوری اینوبااین طرزفکر راصی کنم🤦♀️🤦♀️😭
وای خداراشکر عزیزم خوشحال شدم امیدوارم موفق باشی عزیزم❤️الان من 5ساله بی خیال درس شدم چون بچه داشتم الان دلم میخاد برم یه هنری مثل ارایشگری که دوست دارم یادبگیرم اونم نمیزاره ببین نه نمیگع ها بهونه هایی میاره که خودت بیخیال بشی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
