آسانسور

ستایش۶۷

مدیر استارتر

عضویت: 1396/10/18

تعداد پست: 1571

حالا ما باید چکار کنیم میتونیم آسانسور بزاریم ولی تو طبقه اول در نذاریم ؟راستی از قیمت آسانسور اطلاع دارین بگین ممنون

1399/06/06

|

18:23

1 نفر لایک کرده اند ...

ستایش۶۷

مدیر استارتر

عضویت: 1396/10/18

تعداد پست: 1571

ساهتمونمون طوری هست که جای آسانسور داره

1399/06/06

|

18:24

0 نفر لایک کرده اند ...

faryasi

عضویت: 1398/09/02

تعداد پست: 3961

میتونید درشو سوییچی کنید ..بله اونم میشه ک شما گفتید

💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم

1399/06/06

|

18:25

0 نفر لایک کرده اند ...

ستایش۶۷

مدیر استارتر

عضویت: 1396/10/18

تعداد پست: 1571

به نظرتون چقدر هزینه کنیم میتونیم نصبش کنیم؟

1399/06/06

|

18:25

0 نفر لایک کرده اند ...

ستایش۶۷

مدیر استارتر

عضویت: 1396/10/18

تعداد پست: 1571

میتونید درشو سوییچی کنید ..بله اونم میشه ک شما گفتید

هزینشو اطلاع دارین؟

1399/06/06

|

18:26

0 نفر لایک کرده اند ...

faryasi

عضویت: 1398/09/02

تعداد پست: 3961

هزینشو اطلاع دارین؟

ن بخدا😁

💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم

1399/06/06

|

18:27

0 نفر لایک کرده اند ...