نمیدونم چمه احساس میکنم زشتم از خودم خوشمنمیاد...واقعا نمیدونم چرا اینجوری شدم بهترین شوهر ... بهترین زندگی که حسادت میکنن به زندگیم... بابت یه چیزایی ... نمیدونم چی بگم از خودم بدم میاد دارم با افسردگیم یه مرد رو بدتر از خودم افسرده میکنم... چند بار دست به خودکشی زدمنذاشته شوهرمو میگم... اخی خدایا من بمیرم دیگه همه چی تموم میشه... فک نکنم کسی مثل من انقدر درد داشته باشه خیلی بده بهترین زندکی داشته باشی اما امید به زندگی نداشته باشی... اخی طفلک من شبا تو خواب راه میرم وقتی شوهرم میفهمه منو میگیره قلبش از جاش کنده میشه ...
احساس میکنم دیگع منه سابق نیستم لعنت به باس بانیش لعنت بهتت همین ... بعضیا من میشناسن.. داستان منو بعضیا میدونن ... حالم خوب نیست برام دعا کنید