یه دختر مجرد 32 ساله ام که به جهت فرار از شرایط اسف بار روحی که هستم مجبورم مستقل شم تا از دست مادر پدر بی منطق فولاد زره ام فرار کنم از این شرایط و خونه و اوضاعی که دلمو شددا از دنیا کنده نای انجام دادن کارها روزمره ام رو هم ندارم
هر کار کردم بابام راضی نشد برم سر کار البته من روستایی در استان کرجم تا شهر خیلی کرایه ماشین میشه و کلا بابام مخالفه ان هیچ جوره ممکن نیست ده ساله از روش های گوناگون تلاش کردم