سلام دوستان
راستش میخواستم از خانومای متاهل با سابقه بپرسم که شما هر چی میرید خونه مادرشوهر برای شام یا ناهار میمونی؟
درستش چیه
من خودم هفته ای یبار میرم و شوهرم اصرار داره برای شام یا ناهر بمونیم درصورتی ک من میخوام مثلا دوساعت سر بزنم بیام خونم چون بیشتر که میشه هی فضولی میکنن و ی حرفی میزنن آدم ناراحت میشه ولی نمیتونه چیزی بگه
سعی کن بحث را بگیری دست خودت و تو هی سوال کنی اونوقت اونا هم دیگه وقت سوال کردن پیدا نمیکنند.
تا وقتی دعوتت کردند برو... راستش ما همیشه برای ناهار یا شام میریم در صورتیکه خونه مامانم اینا اینطوری نیست تا آخر شبم که بمویم برای شام نیست. من خودم شده گاهی غذایی میپزم و میبریم از طرف اونا خیلی استقبال میشه. نه در حد دو تا خانواده ها... مثلا یه بار سالاد ماکارونی درست کردم بردم.
من همیشه دررابطه با خانواده شوهرم همه اختیار را میدم دست خود شوهرم که تا چه ساعتی بمونیم و کجا بریم. حتی خیلی وقتا حرص خوردما... اما بازم حرفی بهش نمیزنم و حتی بعدش میگم چقدر خوش گذشت... و اون همیشه از اینکارم تشکر میکنه.
تازه عروسی کردی؟
ببین عزیزم من وقتی عروسی کرده بودم وقتی دلم هوای پدر و مادرم را میکرد راحت میگفتم بریم اونجا دلم براشون تنگ شده. ولی همسرم هیچ وقت اینو نمیگفت ولی من حس میکردم که اونم دلش براشون تنگ میشه. از طرفی مدام هم میخواست اونجا باشه که من مخالف بودم. پس شروع کردم به برنامه ریختن و از فبل قولشو ازش میگرفتم که بریم فلان جا و اون قبول میکرد و هفته ای یه روز برای خونه اونا وقت میذاشتم و خودم میگفتم بریم ببینیمشون چون دلم براشون تنگ شده.خوب من هیچ وابستگی به اونا نداشتم که دلم تنگ بشه ولی دلم میخواست فکر کنه منم مشتاق دیدارشون هستم. میدونی که مردا توی این مورد خیلی راحت گول میخورند و باورشون میشه. و بعد چون در طول هفته خونشون نرفته بودیم وقتی میرفتیم ساعت برگشت را میذاشتم به عهده خودش. البته از قبل میپرسم که بدونم خودمو برای چه مدت اماده کنم. عموما هم برای شام یا ناهار میمونیم که گاهی هم منم یه کم غذا میپزم و میبرم.همراه غذای اونا.
