هههه خنده داره نه؟؟؟ دیروز زندگی عادیمونو میکردیم امروز فکر جدایی و از خونه قهرکردن و تپش قلب و ده تا کوفتو مرض دیگه واسه این زندگی نکبت که یه درصد تفاهم توش نبود و یه بچه 5ساله قربانی داره میشه بین کشمکش‌ای مامان باباش اون چه گناهی کرده که عصبی و پرخاشگر شده اون چه گناهیکرده که از محیط خونمون زده شده فقط خونه حالشو میخواد اون چه گناهی کرده‌اید با چشمای معصوم بین درگیری‌های منو باباش فقط آروم بگه بسه دعوا نکنین ااااااخ که حالم وصف نشدنیه دیشبو تا الان دو ساعت خوابیدم نمیدونم آیندم چی میشه آینده بچه م چی میشه این مرد من هر خیلی بی معرفت بود وقتی که یه آبدارچی بود باهاش ازدواج کردم ماهی 400تومن داشت الان که ثمتش بالا رفته و پول خوب در میاره میگه نفستو ببر نمی‌بریم گمشو خونه بابات انقد گفت نرفتم انقد بیرونم کرد نرفتم تا دیشب کارد به استخونم زد اومدم بیرون حقارت کاملو احساس کردمو میکنم فقط خودمو دادم دست اون بالایی که بتونم خودمو بچمو از ونو بسازم هیچ امیدی به هیچی دیگه ندارم
خدا نکنه
عزیزم چقدر ناراحت شدم
انشالله بتونی روی پاهات وایسی
مهریه تو بگیرررررر حتما
بچه رو میده بهت
زندگیتو با بچت بساز رو پای خودت بایست
اون اشغالم بزار دم در و برای همیشه بندازش دور
😢😢
علت طلاقش چیه ؟؟؟ اخی گناه اون طفل معصوم چیه؟؟ برید مشاوره
عزیزم یک کم که گذشت حالت که بهتر شد برو خونه میدونم سخته ولی سعی کن زندگیت رو بهتر کنی همیشه برای طلاق وقت هست
اگه راهی هست که برگردین به زندگی حتما امتحان کن
طلاق آخرین گزینه هست تو این مورد اصلا عجله نکن...
مشکلات بعد از طلاق خیلی بیشتر و پیچیده تره
امیدوارم که حال دلتون خوب بشه..
بچه😢
مشکلش چی هست که اینجوری میکنه
اگه قاون اینجور موقع ها طرف ما خانم ها بود و دادگاه میگفت یا مهریه رو یکجا بده یا گمشو برو زندون مردا اینقدر هار نمیشدن
منم مثل تو بااین تفاوت ک بچه هامم نداده بهم
[QUOTE=150624750]زندگیتو با بچت بساز رو پای خودت بایست اون اشغالم بزار دم در و برای همیشه بندازش دور [/QUOTE از دیشب فقط به یه جا خیره شدم و دارم فکر میکنم اصلا خودم واسه خودم مهم نیستم فقط میخوام کمر همت ببندم واسه تنها بچم که 5سال زندگیشو با نکبت گذروند میخوام از ته دل بخنده میخوام به آرزوهاش برسونمش خیلی تلاش کردمو نشد خیلی باهاش سازگار شدمو نشد. نشد که بشه
حالتومیفهمم وقتی بچت میگه بسه دیگه دعوانکنید
منم یکی دارم که همیشه موقع دعواهامون نگران میشه قهرکه میکنیم گریه میکنه میگه مامان من نمیدونم آخه چی به شمابگم تاآشتی کنین
نمیدونم مشکلت چیه ولی امیدوارم حل بشه خدانکنه هردوعصبی هستین الان
ماهم عصبی میشیم فکرطلاق میزنه به سرمون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
