دلم خیلی برای مامانم تنگ شده. مثل دوست بودیم با هم. جونم به جونش بنده. بخاطر کار شوهرم ازش دور شدم. خیلی وقته ندیدمش. فعلا هم نمیتونم برم ببینمش. پشیمونم قبول کردم دور زندگی کنم ازش. خیلی حالم بد میشه. چکار کنم؟
راه برگشت نداریم
اینجوری هم زندگی برام جهنم شده. مدام به فکرشم. اخه همیشه با هم بودیم. روز گار دست گذاشت رو نقطه ضعفم.
دیگه هیچ امید و انگیزه ای ندارم. بخاطر پول و کار شوهرم اومدم.
شماها چجوری با غم دوری کنار میاید؟
من که وقتی زیاد پیام و زنگ میزنم بیشتر وابسته و دلتنگ میشم.
من هرروز زنگ میزنم دلم داره میره پنج ماه شد
من چون رابطه م با خانوادم خوب نبود اصلا برام مهم نیست.گاهی خدارم شکر میکنم که دوریم
منم ازدواج کردم دورشدم رفتم شهرشوهرم تازه شهرم قولداده بپخاستگاری مغازه بزنه توشهرس چون بابا نمیداد بعدمغازه نزدخودش میرفت شهردیگ خیلی سختم بود حاملهدام شدم زود سر زایمانم تنهادعام این بودخونم بیادتهران ک میگفتم ناممکنه نمیشه بچم ک شد شش ماهش خونمواوردم انشالاتوام میری
منم دورم ازخانوادم خیلی ناراحتم
من كل خانوادم هلند زندگى ميكنن از اسفند تاحالا نديدمشون، بخاطر كرونا معلوم هم نيست كى دوباره بتونم ويزامو تمديد كنم ببينمشون 😢😢😢
منم ته تغاري و تك دخترم مامان و مخصوصا بابام خييييلي بهم وابسته بودن من هزار برابر بيشتر ٧ ساله راه دورم😔چندماهه بخاطر مريضي نديدمشون دلم عجيب تنگشونه
چند ساعت دوری عزیزم؟
