من حاضرم نوکری مادر وپدرمو بکنمولی جایی ک دیگه نخوانم یک لحظه ام نمونم
شرافت داره اون زندگی به این زندگی
ولی من اگر جدابشم دیگه روی برگشتن به خونه پدرمو روندارم
یه کتک کاری بد کردیم
خواهرمم بود هی مانع میشد من نگران بینی اون بودم ک عمل کرده الان کل بدنم درد میکنه
دعادعامیکردم بزنه جاییم بشکنه ک برم پزشگی قانونی براش پرونده درست کنم متأسفانه انگار پوست کرگدن روم کشیدن
خواهرمم میگه الان جدابشید بهتره تو۴۰سالگی بابچه جدابشید
عاشق شوهرمم ولی دیگه نمیتونم این شرایط رو تحمل کنم😔😔😔