2737
2734
عنوان

همه چیو ریختم به هم

124 بازدید | 11 پست

دوستم یکم حسوده و کلا تو فاز منم منم بعد رفته پیش دعا نویس گفته دعا میخوام تا حسودام چشماشون رو من کار نکنه و چشم نخورم اونم یه  دعا و ظرف سفالی و این اب و ببر با تخم مرغ تو قبرستون قدیمی چال کن و اب و بریز روش و فلان و از این حرفا منم برده بود سر قبرستون و هی میگفت به کسی نگیا منم میگفتم باشه 😁تخم مرغا رو داد دستم من انداختم شکستم یواشکی و ظرفم مثلا از دستم سر خورده افتاد شکست هیچی دیگه پروژه ناتموم موندو و بقول خودش ناکام اومد خونه😂😂 البته من به این چیزا اعتقادی ندارم

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

این وقت شب کسی نیست خب خب کنه زودتر بگو خوابم میاد 😁

هیچی دیگه منم متهم شدم به جاسوسی و حسودی یجوریم گفت تو حسودی که خودمم باورم شد تو دوگانگی گیر کردم اخرش دعوامون شد موهای همو کشیدیم قهر کردیم 😐

2728
2738
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687